Rabu, 08 Oktober 2008

Imam Khamenei dalam kaca mata Ahmaddinejat


امام خمینی، سیاست مدار یا حقیقت مدار؟ 1387/03/22

بسمه تعالی

در عصر امام خمینی، لیاقت آن را یافتیم که به چشم خود، دو فرهنگ سیاسی متفاوت را به موازات یکدیگر، تجربه و ‏مقایسه کنیم. در یکسو، "سیاستمداران" بوده و خواهند بود که تنها بر مدار سیاست و قدرت و چرتکه اندازیهای عادی و ‏مادی، تحلیل می کنند و تصمیم می گیرند. آنان هیچ وقت و هیچ کجا، دست خدا و مدیریت الهی را نمی بینند و هرگز، ‏حتی هاله ای از نور عنایت خدا را که در عصر خمینی عزیز بر این ملت باریدن گرفت، مشاهده نمی کنند. اصطلاحا ‏مذهبی اند اما نه اهداف و نه طرز محاسبات سیاسیشان، با اهداف و با طرز محاسبات مادیون عالم، تفاوتی ندارد. منکر ‏تدبیر الهی و دست غیب خدا در عرصه انقلابند و درست مثل ماتریالیستهای عالم، حضور خدا و حجت خدا را در ‏تحولات عالم و سیر تاریخ بشر انکار می کنند و ای کاش فقط انکار می کردند، به سخره می گیرند و نیشخند می زنند.‏

اما خط دوم، خط خمینی است که نه "سیاستمدار"، بلکه "حقیقتمدار" بود. او سیاست را هم از منظر معنوی می دید، ‏دست خدا را بالاتر از همه دستها به وضوح می دید، در هیچ مرحله ای از مراحل مبارزه، ماده را مستقل از معنی ندید و ‏هرگز تن به محاسبات صرفاً مادی نداد و هرچه می شد و می کرد به خدا و عالم بالا نسبت می داد. انقلاب را کار خدا ‏می خواند، جمله های او با خدا آغاز می شد، می گفت قلب مردم را خدا منقلب کرد، خرمشهر را خدا آزاد کرد، ‏ابرقدرتها به اذن خدا نابود خواهند شد، فتوحات رزمندگان را فتح الهی می خواند زیرا فتح بدست اوست " و ما رمیت اذ ‏رمیت و لکن الله رمی". در معجزه طبس که طوفان شن، جنگنده های مهاجم آمریکایی را نابود کرد، و دقیقا آنگاه که ‏دوست و دشمن، مشغول تفسیرهای صرفا سیاسی و نظامی از ماجرا بودند او صریحاً اعلام کرد که آن شن ها مأمور خدا ‏بودند. او تحول ملت ایران را تحولی الهی می دانست و می گفت "این یک امر غیر عادی است که حاصل شده" و "از ‏اول انقلاب و پس از پیروزی تاکنون هرچه دیدیم معجزات بوده است". او می گفت "جنود غیبی همانطور که در صدر ‏اسلام بود همان تاییدات غیبی ملایکه الهی امروز هم با ماست" و "بدون توجه خاص حضرت بقیه الله (عج) کاری نمی ‏توانیم بکنیم". او همه جا جنود خداوند را می دید و از همه چیز، تفسیری الهی و ماوراء مادی داشت بی آنکه سلسله ‏عوامل ظاهری و طبیعی را انکار کند. ‏

همه جا نام مبارک ولی خدا، حضرت صاحب الامر (عج) را به عنوان صاحب اصلی انقلاب و آنکه این انقلاب را باید ‏تحویل او بدهیم برزبان می آورد، پیروزی های جبهه را به نام آن حضرت، به ثبت می رساند و پیشرفت انقلاب و اقبال ‏دلها به این نهضت را محصول عنایت ناجی بشریت و برپا کننده عدل جهانی می نامید و انقلاب خود را مقدمه انقلاب ‏جهانی ایشان می دانست.‏

او همه چیز را تحت عنایت الهی و نظارت حجت خدا می دید و همانگونه که آن روز، برخی گروههای سیاسی، این ‏طرزتعبیر را مصداق ارتجاع و خرافه می نامیدند امروز نیز کسانی، دیگر حتی هاله ای از نور هم نمی بینند، خداوند را از ‏محاسبات سیاسی خود، کنار گذاشته اند و می خواهند خود صاحب و مالک انقلاب باشند حال آنکه در منطق خمینی ‏بزرگ، صاحب اصلی انقلاب، حجت خدا و توده های مردم بودند.‏

اینان، همان سیاستمداران و قدرتمدارانی هستند که اگر مذهبی هم باشند، جهانبینی مذهبی ندارند و تنها از ادبیات ‏مذهبی، استفاده می کنند، و الا اگر همچون خمینی کبیر، توحید افعالی را پذیرفته بودند، ولایت تکوینی حضرت ولی ‏عصر (عج) به اذن خدا را مورد تمسخر، قرار نمی دادند و هاله های نور را نه فقط در گوشه ای از عالم انکار نمی کرند، ‏بلکه عالم را سراسر غرق در نور عنایت و تدبیر خداوند می دیدند. امام عارفان به ما آموخت که سیاست را و همه چیز را ‏از چنین چشم اندازی بنگریم و همه جا و در همه چیز و در همه پیروزی ها، دست خدا و عنایت حجت خدا را ببینیم و ‏هیچ حسنه ای را به خود، و هیچ سیئه ای را به خدا نسبت ندهیم و پیروزی ها را اتفاقی ندانیم و نگوییم فلان حادثه، اتفاق ‏افتاد، و هیچ پیروزی را نیز مغرورانه به خود نسبت ندهیم. در منطق امام خمینی، نباید از محاسبات مادی ذره ای غافل ‏شویم، اما هرگز نباید در محاسبات مادی نیز غرق شد. او حتی در فرو ریختن چهارده کنگره کاخ کسری هنگام تولد ‏پیامبر اعظم (ص) علامتی معنوی بر وقوع انقلاب اسلامی ایران در قرن چهاردهم هجری می دید، در هر حادثه ظاهرا ‏طبیعی، یک زمینه ماوراءطبیعی و دست خدا را می دید، و همه پیشرفت ها و پیروزی هایی را که نابینایان خودبین به خود ‏منتسب می کردند، او که نایب مهدی (عج) بود به مهدی (عج ) متعلق می دانست و همه را از برکت او می دید.‏

من امروز نیز فقط و فقط، تحلیل های سیاسی از نوع امام را موفق می دانم و حال که تبدیل جنبش ظاهراً کوچک پانزده ‏خرداد به یک نهضت عظیم و بین المللی از شرق آسیا تا قلب اروپا و از آسیای میانه تا عمق آفریقا را می بینیم، می توانیم ‏آزمون موفق این چشم انداز را حتی با چشم مادی هم ببینیم و هرچه هم قسی القلب باشیم، نمی توانیم هاله های نور خدا ‏را منکر شویم. هرکس نمی بیند به کوری خود اعتراف کرده است.‏

وقتی به چشم دیدیم که "پیشرفت های عظیم علمی و اقتصادی" دهه سوم انقلاب، چگونه نتیجه عملی تحریم ها و ‏محاصره اقتصادی دهه اول و دوم است، در حالی که نتیجه عادی و طبیعی تحریم ها باید به ضعیف شدن ما منجر می شد ‏ولی برعکس صد بار قویترمان کرده است، چگونه می توانیم هاله ها و امواج نور الهی را نبینیم؟! اگر شن های طبس ‏مامور خدا بودند و اگر صاحب اصلی انقلاب دلواپس این انقلاب است، پس چگونه است که کسانی از دعوی مدیریت ‏الهی عالم، تعجب کرده و آن را مورد تمسخر قرار می دهند؟!‏

وقتی محاصره نظامی و حضور اشغالگران در شرق و غرب و شمال و جنوب که طبق محاسبات مادی، باید به ترس و ‏ضعف و تسلیم یا حتی فروپاشی جمهوری اسلامی می انجامید، پس از 5 سال، کاملاً نتیجه عکس داده و جمهوری ‏اسلامی، قدرت اول منطقه و یکی از چند قدرت تأثیرگذار در سطح جهان شده است، آیا این چیزی جز مدیریت الهی ‏است؟ و آیا مصداق بارز عنایت حجت خدا که متولی همه امور از طرف خدا و واسطه فیض و هدایت اوست، نیست؟ ‏آیا این همان دست غیبی و ولایت باطنی حضرت صاحب الامر (عج) نیست که امام بارها می گفت که در حوادث ‏مختلف، می بینیم که گره های فروبسته چگونه به طرز غیر طبیعی و ماوراء طبیعی، گشوده می شود در حالیکه هیچ ‏کاری از ما بر نمی آمده و گاه ما حتی از اصل خطری که مارا تهدید می کرده است، بی اطلاع بوده ایم و مقام معظم ‏رهبری نیز چندین بار این مضمون را از امام عزیز نقل کرده اند.‏

اگر عده ای فریبکارانه تلاش می کنند این حقیقت را به طرز فکر باطل حجتیه نسبت دهند، تحریف بی ثمری است. ‏تفکر حجتیه ای، از مفهوم "مهدویت و انتظار"، فرهنگ تسلیم و سازش و تفکیک دین از سیاست را نتیجه می گرفت و ‏به "نفی تکلیف" می رسید. حال آنکه امام که همواره خود و نهضت را زیر سایه حضرت می دید، فرهنگ انتظار و ‏مهدویت را پشتوانه مبارزه و جهاد و سیاست معنوی و انقلاب الهی خود می خواند و به "اثبات تکلیف" می رسید و این ‏تفاوت بسیار مهمی است.‏

امام که از ولایت تکوینی "انسان کامل" و "ولی خدا" و از مدیریت و هدایت حضرت همچون خورشیدی که از پس ‏ابر، همچنان نور وانرژی می بخشد سخن می گفت و هرگز نه تعیین وقت برای ظهور کرد و نه مشکلات و کمبودها را ‏به پای حضرت نوشت، آیا او ادعای الوهیت یا ربوبیت برای حضرت و یا برای خود کرد؟ آیا اگر صاحب اصلی انقلاب ‏را حضرت ولی عصر می دانست، قصد خرافه پردازی یا عوام فریبی و سلب تکلیف از خود را داشت؟!‏

برای من جالب و در عین حال مایه تأسف بود که چگونه یادآوری همین عقاید واضح شیعی و دیدگاه صریح امام با ‏وسعتی عجیب و تحریف هایی ناجوانمردانه از چپ و راست مورد حمله قرار گرفت! نوشتند که احمدی نژاد در هیئت ‏دولت موقع نهار، یک ظرف غذا هم برای حضرت روی میز می چیند! احمدی نژاد در دوره شهرداری، مسیر حرکت ‏کاروان حضرت از مکه به تهران را پیشاپیش آسفالت کرده است! احمدی نژاد مدعی ارتباط با حضرت شده و گران ‏شدن برنج را، محصول مدیریت حضرت و تصمیم ایشان دانسته است! و این در حالی بود که من چند بار گفته ام که ‏برخی گرانیها، و نه همه آنها، اتفاقاً محصول مدیریت پنهان و ائتلاف مافیائی در بازار با برخی سیاستمداران از همان نوعی ‏که گفتم و کار کسانی است که پس از سه سال، هنوز هم رأی مردم را فصل الخطاب ندانسته و به اراده مردم در ‏انتخابات ریاست جمهوری نهم، تسلیم نشده اند و از مردم و دولت، یکجا انتقام می گیرند. متأسفانه آنانکه مسئول ‏رسیدگی و اجرای عدالت اند نیز ، اصل وجود مفسدین اقتصادی را منکر می شوند و گویا پیام هشت ماده ای رهبری را ‏هم شعاری و عوام فریبی می دانند! مشاهده نور خدا در عالم سیاست، و در فتوحاتی که پیاپی در لبنان فلسطین تا عراق و ‏ایران و حتی در نیویورک، به نفع ارزشهای انقلابی و اسلامی واقع می شود، برای آنان که در دامان فرهنگ توحیدی ‏امام خمینی پرورش یافته اند و برای نسل انقلاب چیز عجیبی نیست بلکه ندیدن این هاله های نور است که عجیب وعیب ‏است. آری، حجت خدا، زنده وحاضر است و ادامه حیات در روی زمین، به اذن خدا، پیوسته به حضور حجت الهی در ‏زمین است و حضرت، این انقلاب را وشیعه و مسلمین را و بلکه مستضعفین عالم را به حال خود، رها نکرده و نخواهد ‏کرد. آری هرگز خداوند خود را کنار نکشیده و امور عالم و آدم را به کسی جز خود واگذار و تفویض نکرده و این ‏تفکر غالیان است اما خداوند از طریق ولی و حجت خود، عالم را مدیریت و تدبیر می کند و مفهوم ولایت تکوینی ‏اولیای الهی، همین است. ما مفتخریم که سیاستمدار به آن معنی که در ابتدا گفته شد نیستیم و ان شاء الله هرگز هم ‏نخواهیم شد. ما باید همچون امام خمینی (ره) باشیم که خود را در محضر خدا و عامل اجرایی دین خدا و در خدمت ‏حجت خدا می دید و نه برای خود، استقلال و منیتی قائل بود و نه برای دشمنان و ابرقدرتها، کمترین حیثیت و قدرتی ‏می دید. و لذا نه می ترسید، نه مأیوس می شد و نه هرگز دچار غرور می گشت.‏

سالگرد 14 و 15 خرداد، فرصتی برای بازگشت به جهانبینی توحیدی و هاله معنوی خمینی بزرگ است و ملت ما هم ‏انتظار فرج از نیمه خرداد می کشد.‏

این دولت در سه سال گذشته کوشیده است با جهان بینی امام راحلمان، به صحنه بنگرد و تفکر معنوی آن مجاهد عارف ‏را خرافه نمی داند. سراسر زیارت جامعه کبیره که امام آن را ترک نمی کرد حاوی همین جهان بینی توحیدی و شیعی ‏است و در عین حال این دولت هرگز ضعف ها و خطاهای احتمالی خود را در عرصه سیاست یا اقتصاد به پای امام و ‏والاتر از او حضرت ولیعصر (عج) ننوشته و امروز که با افتخار وکمال قدرت، سال چهارم خود را نیز از مبدأ 15 خرداد ‏با نشاطی همچون سال اول و روز اول به قصد تحولات بزرگ در عرصه های مهم مدیریت و اقتصاد کشور آغاز می ‏کند، شجاعانه مسئولیت آن را می پذیرد و صادقانه، بر وجود موانع ساختاری و سیاسی و مافیایی نیز تأکید می کند. اما ‏به دور از هر نوع بهانه جویی و عافیت طلبی، اعلام می کند که تا آخرین ساعت و دقیقه این دولت، به وظیفه خود در ‏برابر خدا و مردم، عمل می کنیم و با استفاده از نخبگان همفکر، موانع را به لطف خدا کنار می زنیم زیرا چنانچه پیشتر ‏نیز گفته ام، بدون اصلاح بزرگ در سامانه اقتصادی که ارکان آن عبارتند از "نظام مالیاتی"، "گمرک و واردات و ‏صادرات"، "نظام تأمین اجتماعی"، "نظام پولی و بانکی"، "نظام یارانه ها"، و "سیستم توزیع کالا و تجارت داخلی"، نه ‏توسعه مداران به توسعه خواهند رسید و نه عدالتخواهان به عدالت، نزدیک خواهند شد و این دولت که در پی "توسعه ‏عدالت محور" است با همه قدرت و پشتیبانی ملت و حمایت رهبری و همکاری مجلس به فضل خدا در این یکسال، ‏کلید تحولات بزرگ علمی و حساب شده در این عرصه ها را خواهد زد.‏

اگر دهه چهارم انقلاب، دهه "پیشرفت و عدالت" است، بدون تغییرات بزرگ در این چند عرصه، هیچ کاری نمی توان ‏کرد. هنر بزرگ، آن است که به خداوند، اعتماد کنیم و "مردم" را باور کنیم، هاله های نور را ببینیم و به عنایت حضرت ‏‏(عج)، دلگرم باشیم، و راه خمینی عزیز را نه با زبان، که با ذهن و قلب و دست، ادامه دهیم، نسخه های ترجمه ای را ‏تبدیل به متن مقدس نکنیم و به عقل و تجربه و اندیشه ایرانی و جوانان دانشگاهی خود نیز احترام بگذاریم زیرا چنانکه ‏امام عاشقان و مقتدای عاقلان گفت: "ما می توانیم". ملت ما توانست و به فضل الهی بیش از این ها نیز خواهد توانست.‏

Tidak ada komentar: